علی فردوسی 
 
خون گرفته خاک غزه را
باز زخم قدس تازه شد
خون سنگ آمد به جوش
باز وقت انتفاضه شد 
آن طرف خشاب های پر
آن طرف گلوله و فشنگ
دست های خالی این طرف
این طرف…. فقط… سنگ 
در کمین قبله ی نخست
آن طرف… سپاه فیل
سنگ، دستِ لشکر خدا
این طرف… ابابیل 
باز ظلم و ظلم و ظلم و ظلم
باز زور و زور و زور و زور
باز قتل و غارت و ترور
پیش چشم دوربین کور
 
 می‌شود خون بی‌گناه کودکان روان
درسکوت این و آن
می‌شود بر سر تمام شهر،  وقت خواب
سقف آرزو خراب
می‌چکد باز از خلیج فارس تا خزر
اشک چشم‌های تر
می‌رسد در جواب نعره‌های ظلم و زور
بانگ مردمی غیور  
گریه های مادران داغدار
زار و زار
بر سر جنازه ی پسر،   بیقرار
 
باز ادعا و ادعا
باز حرف های بی عیار
باز وعده های بی عمل
باز قطعنامه و شعار 
وای از این هجوم فتنه از زمین و آسمان
بمب‌های بی‌امان
تا کجا به اسم روزنامه‌های بی‌طرف؟
تیتر‌های ناخلف
وای از این چشم‌های بسته بر عذاب‌ها
گورها و خواب‌ها
تا کجا ننگ صلح بد تر از شکست؟
دست‌های روی دست




تاریخ : شنبه 93/5/11 | 11:29 صبح | نویسنده : علی اصغرزاده | نظر

  • paper | آنکولوژی | اخبار وب