اگر دستم رسد بر ماهواره
برآن سنگی زنم از بهر چاره
چو آن روز جوانان را سیه کرد
مرام و دین آن ها را تبه کرد
نموده باز دام خود برآن ها
که گیرد نور ایمان از جوان ها
به هر سو کرده تفتیش عقاید
نموده تقویت باب مفاسد
تو گویی سامری برگشته با عِجل
دمد آواز شرک از بین آن رِجل
فریبد خلق عالم را به نیرنگ
ندارد غیر مکر و حیله و ننگ
به قول آن فقیه سالخورده
که عمرش در کلاس دین فشرده
بگفت ایران شده در جنگ پیروز
در ایام دفاع خانمان سوز
ولی در آن تهاجم کار خود کرد
شده فرهنگ ایمان ها از آن سرد
نگردد گر جوان از خواب بیدار
بدزد دین او را دزد یکبار
عزیزان جوان بیدار باشید
به کید دشمنان هوشیار باشید
(رهائی ) جو تو از این دیو مکار
تو را در چَه نیندازد یکبار
(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی)
ای اسوه ی صبر و استقامت زینب پرورده ی دامن ولایت زینب ای زیور وزیب شاخسار توحید گل بوته ی گلشن نبوت زینب روشن ز جمال تو چراغ ایمان محکم ز بیان تو امامت زینب زیتون مبارکی ز باغ نبوی اسطوره ی کامل شجاعت زینب شد جلوه گهت سینه ی سینای علی ای عالمه ی علوم امت زینب ریحانه ی با صفای دامان بتول در دانه ی تاج با کرامت زینب در بحر علوم چون تو غواص نبود بعد از پدر و برادرانت زینب غرقیم به گرداب گناه و در حشر داریم همه چشم شفاعت زینب روشن دل هر کس که فرستد از صدق صلوات و درود بر جمالت زینب گردید (رهائی) ز غم روز شمار هرکس کند اظهار محبت زینب (اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی)
|
خارج از مدرسه (کافه) تقلب (چشمهایم برای تو) روز امتحان (روز واقعه) زنگ زیست (معنی عشق) کیف مدرسه (محموله) اولین کسی که معلم از او میپرسد (قربانی) نگاه دانش آموز به معلم (میخواهم زنده بمانم) معلمان مدرسه (جنگجویان کوهستان) زنگ تفریح (حمله به توالت) مدیر مدرسه (پدر سالار) پنج شنبه (خانه دوست کجاست) جلسه معلمان (نقشه قتل دانش آموز) میز آخر (بهشت پنهان) پای تخته (قتلگاه) ورود مدیر مدرسه (تشریفات نظامی) کارنامه های تجدیدی (سالهای دور از خانه) تعطیلات مدرسه (روزهای خوشبختی) نمره 20 (آرزوی محال) گرفتن تقلب از دست دانش آموز (بازی دیگر تمام است) امتحان شهریور (شانس زندگی) فضول کلاس (کارآگاه ویژه) معلم در خواب دانش آموز (شبهی در تاریکی) بردن کارنامه به خانه(نبودن سر بر تن) شب امتحان (وصیت نامه) قبولی شهریور (بازگشت به خانه) تقلب کردن (بی تو هرگز) زنگ کلاس (دیدار ارواح) مدرسه (چوبه دار) زنگ ورزش (امید دانش آموز)
شب بخیر
یک شبی مجنون نمازش ر ا شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود سجده ای زد بر لب درگاه او پر زلیلا شد دل پر آه او گفت یا رب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای جام لیلا را به دستم داده ای وندر این بازی شکستم داده ای نشتر عشقش به جانم می زنی دردم از لیلاست آنم می زنی خسته ام زین عشق، دل خونم مکن من که مجنونم تو مجنونم مکن مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلای تو ... من نیستم گفت: ای دیوانه لیلایت منم در رگ پیدا و پنهانت منم سال ها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی عشق لیلا در دلت انداختم صد قمار عشق یک جا باختم کردمت آواره ی صحرا نشد گفتم عاقل می شوی اما نشد سوختم در حسرت یک یا ربت غیر لیلا برنیامد از لبت روز و شب او را صدا کردی ولی دیدم امشب با منی گفتم بلی مطمئن بودم به من سرمیزنی در حریم خانه ام در میزنی حال این لیلا که خوارت کرده بود درس عشقش بیقرارت کرده بود مرد راهش باش تا شاهت کنم صد چو لیلا کشته در راهت کنم.
خوب میشوم
آقا قسم به جان شما خوب میشوم
باور کن آخرش به خدا خوب میشوم
این روزها ز دست دل خویش شاکیم
قدری تحملم بنما خوب میشوم
حتی اگر گناه خلایق کشم به دوش
با یک نگاه لطف شما خوب میشوم
من ننگ و عار حضرتتان تا به کی شوم
کی از دعای اهل بکا خوب میشوم
با یک دعای مادر دلسوز و مهربان
امالائمه النجبا خوب میشوم
جمعی کبوتر حرم فاطمه شدند
من هم شبیه آن شهدا خوب میشوم
من بدترین غلام حقیر ولایتم
ای بهترین امام بیا خوب می شوم
با این همه بدی به ظهور شما قسم
با یک نسیم کربوبلا خوب میشوم
می دهد صبح به رخسار نکویت صلوات می فرستد مه و خورشیه به سویت صلوات میدهد باز به لبهای مُحِبّت لبخند میزند تیر به چشمان عدویت صلوات فرش را عرش نموده است نگاه سبزت بشکفد همچو گل از خاک ز بویت صلوات ! مست کن مست ، مرا از می عشقت ای که ساقی عشق تو هستی و سبویت صلوات شوق دیدار تو در سینهی من تازه شود می دهد هر که برای گل رویت صلوات « عابد » از روی سیاه خود شرمنده مباش برده گرد گنه کهنه ز رویت « صلوات »
خدا کند که ببخشد مرا خدای غفور ***** وبال و وزر گناه است روی دوش دلم امید من به همین جمعه هاست تا هر بار ***** *****
خدا کند نشوم از خدای خوبم دور
*****
خدا کند که ببینم چقدر منان است
کنار سفره ی او کائنات مهمان است
*****
خدا کند که خدا موقع حساب و کتاب
به عدل خود نبرد بنده را به سوی عِقاب
*****
خدا خدای من و بنده های بد هم هست
به فکر آخرِ پرونده های بد هم هست
*****
خدا خدای رحیمیست... دیر فهمیدم
و میزبان کریمیست... دیر فهمیدم
که زیر این همه آوار پشت من شده خم
*****
امید من به همین سجده های طولانیست
و گر نه زخم دلم قابل مداوا نیست
*****
امید من به همین چشم های بارانیست
امید من به همین اشک های طوفانیست
*****
امید من به همین آیه های قرآنست
کلید قفل همه مشکلات در آنست
*****
امید من به همین روضه های پر اشک است
امید من به علمدارِ صاحب مشک است
*****
دعای ندبه بخوانم... و بعد استغفار
و بعد توبه نمایم از انتظار خودم
همیشه بوده ام انگار گرم کار خودم
امید من به خدا بود و هست و خواهد بود
امیدوار به مولای خویش باید بود
*****
محمد عابدینی
1393.5.3
.: Weblog Themes By Pichak :.